ANITA
سلام بهونه قشنگ من برای زندگی....

 

ارسال در تاريخ چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

 

دهم محرم سال 61 هجری، حادثه‌ عظیم قیام عاشورا، شهادت حسین بن علی علیه‌السلام و هفتاد و دو تن از یاران باوفای ایشان رقم خورد. قیامی که حضرت اباعبدالله(ع) برای برپایی و اقامه دین مبین اسلام، همراه خانواده خویش، حج خود را نیمه‌تمام رها کرد و برای ادای رسالت مهمی به سوی کربلا حرکت کرد.

افراد بسیاری در واقعه عظیم عاشورا به ایفای نقش در جبهه حق و باطل پرداختند. آنهایی که دل در گروی محبوب حقیقی نهاده بودند، در یاری امام زمان خویش بر یکدیگر سبقت ‌گرفته، عاشقانه از حریم ولایت و حرمت فرزند رسول خدا(ص) دفاع و حمایت کردند.

اما گروهی که فریفته مال و مقام دنیوی شده بودند در جبهه مقابل حق، ایستادند و سرنوشتی ذلت‌بار را برای خود در دنیا و آخرت رقم زدند.



ادامه مطلب...
ارسال در تاريخ چهار شنبه 8 آذر 1391برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

 

از امام حسین (ع) سوال شد، ای پسر رسول خدا چگونه صبح کردی و روزت را شروع نمودی؟ آن حضرت فرمودند : روزم را شروع نمودم در حالیکه پروردگار بر سر من است( شاهد و ناظر اعمالم است) و دوزخ در برابر و روبروی من، و مرگ مرا طلب می کند و دنبال سر من است ، و حساب و کتاب (اعمالم) مرا احاطه کرده ، و من در گرو اعمال و کردارم هستم ، آنچه دوست دارم به دست نمی آورم و آنچه را که بد می دارم جلو آن را نمی توانم بگیرم، و کارها بدست دیگری است اگر بخواهد مرا شکنجه و عذاب کند و اگر بخواهد مرا عفو کند و از من بگذرد، پس کدام فقیری از من نیازمندتر است.

ارسال در تاريخ سه شنبه 23 آبان 1391برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر


 

حاجیان جمعند دور هم همه             پس کجا رفته حسین فاطمه

 

 

حاجیان رفتند یکسر در منا               پس چرا او رفته سوی کربلا

 

 

او بجای موی سر سر می دهد           قاسم و عباس و اکبر می دهد

سعی حج او صفا با خنجر است           مروه اش قبر علی اصغر است

ارسال در تاريخ سه شنبه 23 آبان 1391برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

السلام علیک یا أباعبدالله
وعلی الارواح التی حلت بفنائک علیکم منی جمیعا
سلام الله أبدا مابقیت وبقی اللیل والنهار
ولاجعله الله آخر العهد منی لزیارتکم
السلام علی الحسین
وعلى علی بن الحسین
وعلى أولاد الحسین
وعلى
أصحاب الحسین

ارسال در تاريخ یک شنبه 21 آبان 1391برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر
ارسال در تاريخ پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

وقتی که مهربونن ---------- مثل یه خرگوش ملوس دوست داشتنین
وقتی که اعصبانی میشن ---مثل دیونه ها میشن دیگه نمیشه رفت سمتشون
وقتی غر میزنن --------- مثل مگس میرن رو اعصابت
وقتی که ناز میکنن ---------- مثل یه بچه نق نقو اعصابتو خورد میکنن
وقتی که دروغ میگن --------- قیافشون شبیه سوسک میشه(نکته کنکوری)

وقتی ناراحت میشن ---------- مثل یه گنجشک تیر خورده دلسوز میشن

وقتی خوشحال میشن -------- مثل کانگورو اینور اونور میپرن

وقتی جیغ میزنن --------- مثل یه سوزن که بهت میزنن از جا میپری

وقتی که بترسن --------- مثل موش سریع یه جا قایم میشن

وقتی خجالت بکشن ------- مثل لبو قرمز میشن

وقتی که حرف میزنن -------- مثل رادیو خراب باید بزنی تو سرش تا قطع شه

وقتی که گریه میکنن ----مثل بچه های شیش ماهه حتما باید نازش کنی تا آروم شه

ارسال در تاريخ چهار شنبه 17 آبان 1391برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

یادم باشد زندگی را دوست دارم.

یادم باشد قلب کسی را نشکنم.

یادم باشد زمان، بهترین استاد است.

یادم باشد که عشق کیمیای زندگیست.

یادم باشد پاکی کودکیم را از دست ندهم.

یادم باشد زندگی، ارزش غصّه خوردن ندارد.

یادم باشد پل های پشت سرم را ویران نکنم.

یادم باشد هیچگاه از راستی نترسم و نترسانم.

یادم باشد از بچّه ها می توان خیلی چیزها آموخت.

یادم باشد برای درس گرفتن و درس دادن به دنیا آمده ام.

یادم باشد با کسی دشمنی نکنم شاید روزی دوستم شود.

یادم باشد که روز و روزگار خوش است و تنها، دل من، دل نیست.

یادم باشد با کسی آنقدر صمیمی نشوم شاید روزی دشمنم شود.

یادم باشد از چشمه ، درسِِ خروش بگیرم و از آسمان، درسِ پـاک زیستن.

یادم باشد که آدم ها همه ارزشمندند و همه می توانند مهربان و دلسوز باشند.

یادم باشد جواب کین را با کمتر از مهر و جواب دو رنگی را با کمتر از صداقت ندهم.

یادم باشد گره ی تنهایی و دلتنگی هر کس، فقط به دست دل خودش باز می شود.

یادم باشد قبل از هر کار، با انگشت به پیشانی ام بزنم تا بعدا با مشت بر فرقم نکوبم.

یادم باشد هر گاه ارزش زندگی یادم رفت در چشمان حیوان بی زبانی که به سوی قربانگاه

می رود زل بزنم تا به مفهوم بودن، پی ببرم

ارسال در تاريخ پنج شنبه 11 آبان 1391برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

0