ANITA
سلام بهونه قشنگ من برای زندگی....

در ســـــــــــرزمین من

کســــــــی بوســـــــــــه ی فرانـــــــسوی بلــــــــــد نـــــــیست....

ایــــــــــنجا مـــــــــثل الـــــــــمان پــــــــل عــــــــــشق نـــــــــدارد.....

اینـــــــجا عــــــــــــشق یعــــــــــنی:

بخــــــــاطر چشم هـــــــــای دور و برت معـــــــــــشوقه ات را

فقـــــــــط از پشــــــــــت تلــــــــــفن بوسیده باشی......

 

ارسال در تاريخ دو شنبه 21 بهمن 1392برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

بگذار بگویم....

اخر فهمیدم چه ربطی به هم داریم.....

که پشت ِ ایـــــنهمه فاصله،به من نزدیکی...

 

تــــــــــــــــو،ادامـــــــه وجـــــود منـــــــی.....

 

دلِ من،با تــــــــو ارام گرفت....

این نوشــــــــته های گاه و بیگاه قلب من است....

 

که تمام ِ کج خلقی هایم را تحمــــــــل کردی...

صبورانــــه همه ی بهــــــانه گیری هایم را هضم کردی....

 

و اخر،با همان زنگ صدای ارام همیشگی ات....

تســـــــکینم دادی.....

 

نــــــــمیدانم چه شد ! یا از کجا پیـــــــدا شدی....

فقط !

خوب کردی،ادامــــــــه ی وجود من شدی.....

خوب کـــــــــردی....

 

 تقدیم به همه ی زندگیم

 

 

ارسال در تاريخ دو شنبه 21 بهمن 1392برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

بی تو بودن

بی تو زندگی کردن

به تو فکر نکردن

تو رو نخواستن

سخت که نه...اما غیر ِ ممکنه.....

 من اگه تو رو توی زندگیم نداشته باشم،

همیشه تو رو تو قلبـــــــم دارم.....

 اما تو هم باید باشی....

همیشه...

 هم توی قلبـــــــــم...،

هم توی زندگــــــــــیم.....

 این تمامه چیزیه که با دل و جون میخوام.......

 

 

ارسال در تاريخ دو شنبه 21 بهمن 1392برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد می‌زنیم؟ چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند می‌کنند و سر هم داد می‌کشند؟
شاگردان فکرى کردند و یکى از آن‌ها گفت: چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست می‌دهیم.
استاد پرسید: این که آرامشمان را از دست می‌دهیم درست است امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد می‌زنیم؟ آیا نمی‌توان با صداى ملایم صحبت کرد؟ چرا هنگامى که خشمگین هستیم داد می‌زنیم؟
,شاگردان هر کدام جواب‌هایى دادند امّا پاسخ‌هاى هیچکدام استاد را راضى نکرد.
سرانجام او چنین توضیح داد: هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند، قلب‌هایشان از یکدیگر فاصله می‌گیرد. آن‌ها براى این که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند. هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آن‌ها باید صدایشان را بلندتر کنند.
سپس استاد پرسید: هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقى می‌افتد؟ آن‌ها سر هم داد نمی‌زنند بلکه خیلى به آرامى با هم صحبت می‌کنند. چرا؟ چون قلب‌هایشان خیلى به هم نزدیک است. فاصله قلب‌هاشان بسیار کم است
استاد ادامه داد: هنگامى که عشقشان به یکدیگر بیشتر شد، چه اتفاقى می‌افتد؟ آن‌ها حتى حرف معمولى هم با هم نمی‌زنند و فقط در گوش هم نجوا می‌کنند و عشقشان باز هم به یکدیگر بیشتر می‌شود.
سرانجام، حتى از نجوا کردن هم بی‌نیاز می‌شوند و فقط به یکدیگر نگاه می‌کنند. این هنگامى است که دیگر هیچ فاصله‌اى بین قلب‌هاى آن‌ها باقى نمانده باشد

ارسال در تاريخ دو شنبه 21 بهمن 1392برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

کاش که در آن لحظه زیبا

در کنارت می نشستم

کاش در آن ثانیه ها

سر بر شونت می گذاشتم

دلم می خواهد که بال داشتم

و به سویت پر می زدم

کاش در هنگام گفتن دعای سال

با هم زمزمه می کردیم و می خواندیم

اما هر چقدر دور ز هم باشیم

با تمام فریادهایم می گویم

                                            دوسِــــــــــــــــــــــــــت دارم

ارسال در تاريخ دو شنبه 21 بهمن 1392برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر
گویند روزی دزدی در راهی، بسته ای یافت که
در آن چیز گرانبهایی بودو دعایی 

نيز پیوست آن بود. آن شخص بسته را به صاحبش برگرداند.
او را گفتند: چرا این همه مالرا از دست دادی؟
گفت: صاحب مال عقیده داشت که این دعا،
مال او را حفظ می کند
و من دزد مال او هستم، نه دزد دین.
اگر آن را پس نمی دادم و
 عقیده صاحب آن مال، خللی مییافت، آن وقت من،
 دزد باورهای او نیز بودم و این کار دور از انصاف است.
ارسال در تاريخ دو شنبه 21 بهمن 1392برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

نـه فـقـط از تـو اگـر دل بـكنـم می میرم
سایـه ات نـیـز بـیـفـتـد به تنـم می میرم
بین جـان من و پیراهن من فرقی نیـست
هـر یکی را کـه بـرایـت بـکـنـم می میرم
بـرق چـشمـان تـو از دور مـرا می گـیـرد
مـن اگـر دسـت بـه زلفـت بزنم می میرم
بـازی مـاهی و گـربـه است نظر بـازی مـا
مثل یک تنگ شبی می شکنم می میرم
روح ِ برخاسته از من ته ِ این كوچه بایست
بیش از ایـن دور شوی از بـدنـم می میرم !

ارسال در تاريخ دو شنبه 21 بهمن 1392برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

                            حسین میرانی     هادی معماری      علی صمیم نیک پی            محمدرضاعالیقدر

ارسال در تاريخ دو شنبه 21 بهمن 1392برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

0